Left Alive

یک منطقه جنگی، سه بازماندگان، یک توطئه سیاسی و مهاجمان برتر از لحاظ فنی: چپ زنده زنده ایده های هیجان انگیز دارد، اما به دلیل طراحی بد بازی ها ناکام مانده است.

گدازه ها، شعله های آتش و اجساد در همه جا – خلبان مهاجم جوان، میخائیل، تنها از یک واحد خود، یک حمله ویرانگرانه به شهر شرقی نوو اسلاوا، شرق شهر تخیلی جان سالم به در برد. این سربازان از گارمونیا مورد حمله قرار گرفتند، این کشور در روچینی با روتنیه مادری میخائیل است. متاسفانه Novo Slava دقیقا در مرز بین دو کشور قرار دارد و مرکز درگیری است.

اما میخائیل به نزاع بزرگی از قدرت علاقه مند نیست، بلکه فقط می خواهد از شهر ویرانگر فرار کند. در مقایسه با پلیس پلیس اولگا، که به طور تصادفی نشانه هایی از یک توطئه بزرگ را پیدا می کند و می خواهد به پایین ترین چیزها برسد. آغاز جنگ به نحوی با لئونید ارتباط دارد، که از آشفتگی برای از بین بردن زندان استفاده می کند.

مسیرهای این سه شخصیت، قابل پخش در ماموریت های جداگانه، در سراسر تاریخ تقاطع دارند. اگر چه آنها تنها در توانایی های خود انحراف اندکی دارند، اما هر کدام از دیدگاه های متفاوت در مورد وقایع دارند. این به نظر می رسد هیجان انگیز است، اما بسیاری از نقص بسیاری از سرگرم کننده از این تغییرات چشم انداز است.

فناوری وجود دارد، چپ زنده مانند بازی کنونی نسل کنونی نیست. برخی از انیمیشن ها به نظر می رسد ناخوشایند است، گاهی اوقات لنگرهای فریم ها و بافت های لکه دار می شوند. اما شما می توانید آن را با بسیاری از خواسته های خوب نادیده بگیرید، زیرا روشنایی اتمسفر، طراحی هنری و داستان، با وجود این ضعف ها، یک فضای تاریک را منتقل می کند.

مرگ در هوا شناور است
در واقع، جهان چپ زنده نیز جذاب است. سرانجام، بازی یک سری از سری هاست، مجموعه ای از استراتژی دور تاکتیکی با بزرگ “Mechs به نام Wanzer. از لحاظ محتوا، ماموریت جبهه همیشه داستان علمی تخیلی را با سناریوهای ظاهرا قابل قبول جنگ ترکیب می کند.

اگر چه چپ زنده به عنوان سریال اصلی به عنوان پرسش های اخلاقی عمیق ارائه نمی کند، اما همچنان می تواند خلق و خوی افسرده را ایجاد کند. این عمدتا به دلیل طراحی Novo Slava است: تهاجم در زمان کریسمس انجام می شود.

بنابراین، در همه جا درختان صنوبر و چراغ که مانند اکو صلح گذشته نگاه تزئین شده است. برف های سنگین از آسمان می افتد، در حالی که ساختمان ها و وسایل نقلیه در آتش سوزی هستند. Wanzer از Garmonia پایکوبی از طریق خیابان، سربازان جوخه از آخرین بازماندگان را بکشند. این روحیه روحانی است که به طور قابل اعتماد از طریق بازی منتقل می شود.

تنها در برابر قدرت برتر است
احساس ناامیدی منتقل خصوص توازن قدرت بین سه شخصیت اصلی و ارتش Garmonischen. در حالی که سلاح از جمله تفنگ، مسلسل و یا نارنجک وجود دارد، اما دشمنان دشوار، می خوبی در اکثر مجهز و به طور واضح.

چپ به نظر می رسد زنده و درایوهای مانند یک تیرانداز شخص ۳ کلاسیک به شدت گرا به بازی مکانیکی اما در بقا و بازی خفا. چه کسی آن را دوست داشتن! به طور مستقیم به دشمن است، ظرف یک ثانیه تقسیم از توپخانه سنگین سوراخ است. پس مراقب باشید و آرام باشید و اطراف سربازان را دزدکی کنید.

یا فریب آنها را به تله، چون در خیابان مواد بلندتر در اطراف است که می تواند تبدیل به ابزار کشنده باشد. بنابراین شما می توانید خطر انفجاری سفر از سیم، به ظروف خالی و برخی از مواد منفجره ساخت.

موقعیت هایی در این بازی وجود دارد که زمان کافی برای آماده شدن یک مکان پیش از رسیدن یک مهمانی وجود دارد. اگر حریف به طور ناخودآگاه به دام دامن زده و از یک حیله به خوبی برنامه ریزی شده است، برای مدت کوتاهی احساس برتر می کند.

با این حال، از آنجا که هر شخصیت تنها می تواند وزن خاصی داشته باشد، به مدیریت برخی منابع نیاز دارد. آیا ترجیح می دهید اجزای تله یا مهمات را بکشید؟ صحبت از آن: دومی همیشه در عرضه کوتاه است، سلاح های غوغا سریع شکستن.

علاوه بر این، نقاط ذخیره سازی ثابت، تا حدی دور از هم هستند. این باعث می شود – در ترکیب با مخالفان غلبه – چپ زنده یک بازی بسیار دشوار است.

سخت نیست، اما ناعادلانه
با این حال، خط مشی بین سخت و ناعادلانه وجود دارد. چپ زنده این است که، بر خلاف تله ها، مکانیک دیگر کار نمی کند. گیم پلی احساس می کند نه تنها به دلیل کنترل شدید شکسته و ناخوشایند است. اگر چه دزدی کردن مفهوم اصلی است، بازی به سختی به شما می دهد مهارت های لازم را برای انجام آن. به عنوان مثال، اگر شما به یک سرباز در نوک انگشت نگاه کنید، شما نمی توانید آن را خاموش در سکوت.

تنها امکان آن است که یک نفر را با لنگی بفرستیم، اما البته صدایی هم دارد. هیچ سلاح خاموش و یا لباس استتار وجود ندارد. کوارتل های نارنجی و مولوتو نیز چیزی جز ظریف نیستند. فقط قوطی های خالی مفید هستند، که می توانند برای گریز از یک جهت کنار گذاشته شوند. اما گرسنگی، زنگ زدن باعث شده است! سپس تمام دشمنان روی نقشه ناگهان هشدار می دهند. همه، حتی اگر دور و دور از چشم هستند!

همچنین هواپیماهای بدون سرنشین هواپیما در آسمان پرواز می کنند که بسیار دشوار است که دوباره پنهان شود. شما می توانید این کار را برای مثال در dumpsters، توالت عمومی یا اصطبل انجام دهید. دستیابی به این نکات در زنگ خطر تقریبا غیرممکن است؛ زیرا سربازان در هنگام هدف، چشم عقابی دارند. تقریبا هر گلوله بازدید می کند، حتی از راه دور. و اگر یک دشمن Wanzer در اطراف باشد، یک ضربه به هر حال با ضربه به هر حال.

طراحی بد، اشتباهات بسیاری
هنگامی که یک دشمن کشف می کند قهرمانان ما به نظر می رسد به هر حال به سمت چپ منتقل می شود. گاهی اوقات آنها ما را میچرخانند، اگرچه میخائیل در پشت دیوار پنهان میشود و ممکن است قابل مشاهده نباشد. شما نباید در این موقعیت ظاهرا محافظت شده دوباره بارگیری کنید، زیرا برای بعضی از دلایل نامعلوم، شخصیت اصلی پس از آن یک گام از پوشش خارج می شود.

مشکل دیگر طراحی سطح است: هر فصل در یک منطقه بزرگ و بزرگ قرار می گیرد. این به اندازه کافی برای کاوش می کند و حتی می توانید به فاضلاب یا ساختمان ها وارد شوید. طراحان بازی تنها در یک مسیر خلع سلاح امکان پذیر هستند که تنها می تواند توسط محاکمه و خطا کشف شود. این مفهوم نقشه های پراکنده را خراب می کند.

مزاحمت نیز AI غیر نظامیان است: در حال حاضر شما یک فرد بی رحم را می بینید که نیاز به اسکورت به پناهگاه امنیتی بعدی دارد. یک کار اختیاری ثانویه، اما اغلب غیر قابل حل است. از آنجا که پروتگ ها فقط طوفان می کنند – اما فرمان ماندن شما فقط می توانید آنها را تحمل کنید، اگر کنار آن ایستاده باشید. بنابراین شما باید در مجاورت نزدیک باشید و راه را روشن کنید. و البته، این کار نمی کند زیرا مخالفان خیلی قوی هستند و تجهیزات بسیار ضعیف هستند.

اگر خودتان را کنترل Wanzer کنید، سرخوردگی بیش از همه مشکلات چپ زنده می تواند تنها از بین برود. سپس با موشک های ضد روبات های غول پیکر مواجه می شود و شما در دریای انفجار مشکلات را فراموش می کنید – اما فقط به ندرت، زیرا این صحنه ها نادر و کوتاه هستند. اگر حتی خنک نیست، Mechs می تواند یک بازی را ذخیره کند، همه چیز اشتباه رفت.