نقد و بررسی بازی Divinity: Original Sin II Definitive Edition
در کل، داشتن مبارزههای نوبتی و تاکتیکی باعث شده تا مجبور شوید مثل یک بازی شطرنج به عواقب کاری که میکنید یا به شکل چینش نیروهایتان اهمیت بدهید. از طرفی دیگر، این مساله باعث شده تا در صورتی که در یک نبرد شکست خوردید، ناامید نشوید و اشکال کار را فقط در ضعیف بودن شخصیتهایتان ندانید و به جای آن، سعی کنید در دفعه بعد با استراتژی بهتر و متفاوتتری بازی کنید. البته در حین مبارزهها، یک سری مشکلات هم در بازی به چشم میآیند. برای مثال مخصوصا زمانی که محیط مبارزهها موانع بلندی مثل برج یا هر نمونه دیگری داشته باشد، گاهی دوربین بازی به مشکل میخورد و نمیتوانید دید درستی از دشمنانی که در این مناطق هستند داشته باشید. یا مساله بعدی، زمانی است که مبارزهها شلوغ میشوند و از طرفی دیگر مثلا شاهد آتشسوزی هستیم. در این حالت شلوغی بیش از حد صحنه باعث میشود تا گاهی تشخیص کاراکترها و پیدا کردن دشمن سخت شود.
مورد بعدی در ارتباط با گیمپلی بازی هم ماموریتها هستند که تنوع خیلی خوبی دارند و شاهد انواع و اقسام ماموریتهای اصلی و فرعی در بازی هستیم که از صحبت کردن با یک فرد خاص گرفته تا مبارزه کردن با یک گروه و انجام کارهای مختلف دیگر را شامل میشوند. البته در این زمینه مشکلی هم با بازی دارم که مربوط به قسمت Journal میشود؛ منظورم همان جایی است که میتوانید لیستی از ماموریتهایتان را مشاهده کنید. ایکاش استودیو لارین طراحی سادهتر و سرراستتری برای Journal بازی در نظر میگرفت و راحتتر میشد جای ماموریتهای فرعی و اصلی را پیدا کرد. حتی یک سری باگ هم در این زمینه تجربه کردم که برای مثال، در همان اوایل بازی با شخصیت Red Prince آشنا میشوید که یک ماموریت دارد و مکان این ماموریت، با پرچمی قرمز روی نقشه علامتگذاری شده است. حال مشکلی که پیش میآید این است که پس از رفتن به محل ماموریت و صحبت کردن با کاراکتر مذکور، کماکان این پرچم روی نقشه باقی ماند و حتی برای امتحان آن، کاراکتر هدف را کشتم تا شاید این نشانگر پاک شود، ولی نتیجه منفی بود! در کل اگر بخش Journal بازی طراحی بهتری داشت و توضیحات بهتری ارائه میکرد و از طرفی مکان ماموریتها روی نقشه بهتر نشانهگذاری میشد، لذت بازی حتی از شرایط فعلی هم بیشتر بود.
یکی از دلایلی که باعث شده جذابیت بازی همواره حفظ شود، القای عالی حس پیشرفت به گیمر است. به این صورت که اولا بازی سیستم لوت بسیار غنی و عالیای دارد و همین هم شما را ترغیب خواهد کرد تا به گوشه و کنار محیطها سرک بکشید و با همان علاقهای که ماموریتهای اصلی را انجام میدهید، سراغ ماموریتهای جانبی هم بروید؛ چرا که در نهایت در جریان همین گشت و گذارها و طی کردن مسیرها، شانس زیادی برای پیدا کردن آیتمهای باارزش یا مبارزه با دشمنان مختلف خواهید داشت و از طرفی دیگر، بهعنوان پاداش ماموریتها هم معمولا جوایز باارزشی به دست میآورید که خستگی آن کار را حسابی از تنتان خارج میکنند. مورد دیگری که حس پیشرفت را بهخوبی القا میکند، سیستم ارتقای شخصیتها است که در Divinity: Original Sin II در عین سادگی، جزییات بسیار زیادی دارد. منظور از سادگی، این است که کار کردن با سیستم ارتقای شخصیتها واقعا راحت است و خیلی ساده میتوانید با خواندن جزییات هریک از قابلیتها یا ویژگیها، بدانید که کدامیک به درد شما میخورند و کدامیک نه. از طرفی دیگر، منظور از اینکه این بخش جزییات زیادی دارد هم این است که شاهد قابلیتهای مختلفی در بازی هستیم که به لطف آنها میتوانید شخصیتهایتان را به شکلی کاملا منحصربهفرد ارتقا دهید و به آن چیزی تبدیل کنید که باب میلتان است. مثلا اگر دوست دارید شخصیت شما در استفاده از تیر و کمان مهارت داشته باشد، قابلیتهایی برای این منظور در نظر گرفته شدهاند یا اگر میخواهید جادوگری بسازید که در استفاده از جادوهای آتش-محور توانایی داشته باشد، این امکان هم برایتان فراهم شده است. در مجموع، سر و کله زدن با قسمت ارتقای شخصیت یا عطش پیدا کردن آیتمهای بهتر و استفاده از آنها، مواردی هستند که کمک زیادی به جذابیت گیمپلی بازی کردهاند.
راستی بد نیست به این موضوع هم اشاره کنیم که Divinity: Original Sin II را میتوان حتی یک بازی نقشآفرینی جهانباز هم دانست؛ چرا که معمولا برای انجام کارها روشهای مختلفی وجود دارند و ساختار بازی خیلی حالت خطی ندارد. برای مثال، در همان اوایل بازی باید از منطقهای به نام Fort Joy فرار کنید و برای این کار، چندین و چند روش در بازی وجود دارد. مثلا میتوانید به شکل کاملا تهاجمی اقدام کنید و با کشتن گاردها، مسیر خودتان را باز کنید. یا میتوانید از روشهای دیگری که وجود دارند استفاده کنید و از راه دیگری از این منطقه خارج شوید. این مساله تاثیر خیلی خوبی روی بازی گذاشته و ارزش تکرار آن را هم بالاتر میبرد؛ چرا که همیشه این شوق را خواهید داشت که بدانید اگر کاری را به شکل دیگری انجام میدادید نتیجه آن چه میشد.
درست است که در یک بازی نقشآفرینی ایزومتریک گرافیک خیلی عامل تاثیرگذاری نیست یا حداقل به اندازه گیمپلی و بعد هم داستان اهمیت ندارد، اما به هر حال در سال ۲۰۱۷ هستیم و یک بازی با جلوههای بصری خوب بیشتر از یک بازی با گرافیک ضعیف به چشم میآید. سازندگان Divinity: Original Sin II هم با علم به این موضوع، بازیای ساختهاند که از نظر گرافیکی عالی است. جزییات طراحی محیطهای بازی واقعا بالا و چشمنواز است و این قضیه زمانی مهمتر میشود که بدانیم در دنیای بازی، شاهد تنوع محیطی بسیار زیادی هستیم و از معبدهای تاریک گرفته تا جنگلهای سرسبز را میتوان مشاهده کرد. علاوه بر این، جزییات شخصیتها هم کیفیت بالایی دارد و آیتمهای مختلف هم بهخوبی در بازی طراحی شدهاند. همچنین یکی از اتفاقات مثبتی که در رابطه با Divinity: Original Sin II افتاده، این است که این بازی برای مدت زیادی در حالت Early Access استیم در دسترس بوده و همین هم باعث شده تا سازندگان بتوانند با بازخوردهای کاربران، مشکلات فنی را در آن به حداقل برسانند. با این حال هنوز هم یک سری باگهای جزئی در بازی دیده میشود و مثلا گاهی شخصیتها وارد اشیا محیطی میشوند یا گاهی، زمانی که دوربین در جریان مبارزهها به شخصیت دیگری سوییچ میکند، برای چند ثانیه کوتاه شاهد سیاه شدن صفحه هستیم. ولی خوشبختانه این باگها هم خیلی کم دیده میشوند و هم اینکه خللی در تجربه بازی وارد نمیکنند.
Divinity: Original Sin II در کنار ظاهر زیبا، موسیقیهای فوقالعادهای هم دارد؛ موسیقیهایی که گاهی ریتم آرامی دارند و گاهی هم مثل زمان مبارزهها، ریتم آنها تندتر میشود، اما در هر دو حالت موسیقی عنصری بسیار تاثیرگذار در بازی است و شاهد نواهای گوشنوازی هستیم و همین کیفیت در رابطه با صداگذاریها هم صدق میکند و در مجموع جنبههای صوتی هم دقیقا مانند دیگر بخشهای بازی، کیفیتی بسیار عالی دارند.
علاقه شخص من به بازیهای نقشآفرینی کلاسیک، به خیلی سال قبل برمیگردد؛ به دورانی که صبح تا شب بدون دغدغهای پای بازیای مثل Diablo 2 مینشستم و از گشت و گذار در محیط آن و کشتن دشمنانش لذتی میبردم که در هیچ بازی دیگری نبود. این علاقه بعدها هم ادامه پیدا کرد و همیشه سراغ بازیهایی در این سبک را از فروشنده میگرفتم که به قول خودش، هیچکس حتی اسم آنها را هم نمیدانست و فروشی نداشتند! با این حال باید قبول کنیم که بازیهای نقشآفرینی ایزومتریک به مرور زمان محبوبیتشان را حداقل بین بازیسازها از دست دادند و بسیاری از استودیوها ترجیح میدادند تا به جای چنین آثاری، بازیهای نقشآفرینی سهبعدی بسازند و به قول معروف همسو با پیشرفت تکنولوژی حرکت کنند. حتی معدود بازیهایی مثل Dungeon Siege 3 هم که چند سال پیش منتشر شد، بههیچ وجه کیفیت خوبی نداشتند و فاصله این بازی با نسخه دوم آن، بسیار بسیار زیاد بود.
چیزی که مرز یک بازی عالی و ضعیف را در بازیهای سبک نقشآفرینی ایزومتریک تعیین میکند، مبحث گیمپلی است. البته گیمپلی خود در این دست بازیها به شاخههای مختلفی مثل مبارزهها، گشت و گذار، لوت، ارتقای شخصیت و موارد دیگر تقسیم میشود. خب چیزی هم که Divinity: Original Sin II را به چنین جایگاه رفیعی رسانده است، همین گیمپلی عالی بازی است که تقریبا در تمامی زمینهها بینقص ظاهر میشود و البته یک سری مشکلات جزئی آن را هم نمیتوان نادیده گرفت. یکی از جنبههای بسیار خوب گیمپلی Divinity: Original Sin II، طولانی بودن آن است. دیگر خیلی وقت است که عادت نداریم اکثر بازیها چیزی بیشتر از ۲۰ یا ۳۰ ساعت ما را سرگرم نگه دارند و حتی خیلیها در همین مدت هم کسلکننده و تکراری میشوند. اما Divinity: Original Sin II در کوتاهترین حالت ممکن، چیزی در حدود ۶۰ ساعت گیمپلی دارد و آنچه که از زمان گیمپلی مهمتر است، این است که در طی این زمان نهتنها از بازی خسته نمیشوید و حس تکراری شدن بهتان دست نمیدهد، بلکه از لحظه به لحظه بازی و تنوع عالی آن لذت خواهید برد و علاوه بر آن، حتی شاید بخواهید پس از تمام کردن بازی، دوباره آن را از ابتدا با کلاسی جدید یا در درجه سختی بالاتر شروع کنید و این بار حتی باحوصلهتر از قبل آن را بازی کنید.
- داستان عالی با روایتی بسیار خوب
- گیمپلی جذاب و در عین حال طولانی
- داشتن ارزش تکرار بالا
- مبارزههای تاکتیکی و عمیق
- سیستم لوت عالی که انجام ماموریتها و گشت و گذار را لذتبخش میکند
- گرافیک بسیار زیبا و تنوع بصری محیطها
- موسیقی و صداگذاریهای باکیفیت
- وجود یک سری باگها مثل فرورفتن شخصیتها در اشیا محیطی
- مشکلات دوربین بازی مخصوصا در حین مبارزهها
- طراحی ضعیف Journal بازی که پیدا کردن ماموریتها را دشوار میکند